توضیحات
کتاب قصه ها عوض می شوند 13 (جک و لوبیای سحرآمیز) اثر سارا ملانسکی نشر پرتقال:
در کتاب قصهها عوض میشوند 13:
کتاب قصه ها عوض می شوند جک و لوبیای سحرآمیز،سارا ملانسکی ماجرای خواهر و برادری را تعریف میکند که با آینهی جادوییشان به دنیای افسانهای مشهوری وارد میشوند. حضور این دو کودک روند داستان را به هم میریزد، حالا چه کار کنند تا جک به گنجش برسد؟!
موضوع کتاب قصهها عوض میشوند 13 جک و لوبیای سحرآمیز (Spill the beans) چیست؟
مجموعهی کتاب قصه ها عوض می شوند جک و لوبیای سحرآمیز (Whatever After) ماجراجوییهای خواهر و برادر به نام ایبی و جونا را به تصویر میکشد که آینهای جادویی دارند و این آینه هر بار آنها را به دنیای یک داستان معروف میبرد. در این کتاب هم نوبت به قصهی هیجانانگیز جک و لوبیای سحرآمیز میرسد. ملاقات با جک که فرد بسیار خوب و مهربانی است جونا و ایبی را بسیار خوشحال میکند، اما این خواهر و برادر ناخواسته داستان جک را خراب میکنند! حالا باید تمام تلاش خود را کنند تا قصه به روال عادی برگردد، پس باید سه کار را حتماً انجام دهند: لوبیاهای سحرآمیز را پیدا کنند و بکارند، از ساقهی آن لوبیاها بالا بروند و با غولها روبرو شوند!
نکوداشتهای کتاب قصهها عوض میشوند 13جک و لوبیای سحرآمیز:
– روند سریع و تعلیق داستان خوانندگان را از صفحهی اول مسحور میکند. (Kirkus Reviews)
– سرگرمکننده و خندهدار. (Lauren Myracle)
– خنده دار با پیچ و تابهای غیرمنتظره و نشان دادن قدرت دختران. (Booklist)
کتاب قصهها عوض میشوند 13جک و لوبیای سحرآمیز مناسب چه کسانی است؟
این کتاب جذاب و خواندنی برای کودکان دبستانی سرگرمکننده خواهد بود و آنها را با افسانهای قدیمی آشنا میکند. در حقیقت، سارا ملانسکی (Sarah Mlynowski) تلاش میکند به داستانهای معروف نگاه جدیدی داشته باشد و به کودکان بیاموزد تا به مسائل از زاویهی دیگری نگاه کنند.
در بخشی از کتاب قصهها عوض میشوند 13 جک و لوبیای سحرآمیز میخوانیم:
به جونا نگاه میکنم. او به شازده نگاه میکند. شازده همانطور که رو به بالا به دوین نگاه میکند، دمش را هم تکان میدهد. به نظر از او خوشش آمده؛ اما از این فکر که اتفاقی برایش بیفتد، دلم میشکند. نمیتوانم تنهایش بگذارم. اگر اتفاق بدی بیفتد، چه؟
انتخاب سختی است؛ یک دوراهی سخت. یاد موقعی میافتم که باید بین فرانکی و رابین، یکی را انتخاب میکردم. چقدر مضطرب بودم. این سختتر است، خیلی سختتر!
جک چند قدم جلو میرود و میگوید: «بچهها! شازده رو با چندتا لوبیای معمولی و قدیمی عوض نکنین. مامی راست میگفت. این کار، مسخرهبازیه. چیزی به اسم لوبیای سحرآمیز وجود نداره و خانوادههای خیلی فقیر، مثل من و مامانم یهشبه پولدار نمیشن. باور کنین. کاش میشد، اما نمیشه.»
آه. چرا جک اینقدر مهربان است؟ اگر بدجنس بود، دست جونا و شازده را میگرفتم و میرفتیم؛ راه برگشت به خانه را پیدا میکردم و از این قصه میرفتیم. اما نه! وقتی در دنیای قصهها هستیم، باید کمک کنیم؛ فرقی نمیکند چطور. به همین دلیل است که ماری رز ما را به قصهها میفرستد؛ برای کمک کردن. بههرحال من اینطور فکر میکنم یا شاید هم ما داریم برای مأموریتی آماده میشویم. خیلی مطمئن نیستم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.