توضیحات

کتاب مایکل وی 2 (قیام الجن) اثر ریچارد پل اوانز نشر پرتقال:

کتاب مایکل وی قیام الجن از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز نوشته‌ی ریچارد پل اوانز، ادامه‌ی داستان‌های هیجان انگیز نوجوانان قهرمان و استثنایی را به تصویر می‌کشد که در جستجوی مادر مایکل قدم در ماجرایی می‌گذارند که پایان آن اصلاً قابل پیش‌بینی نیست. مایکل باید هم مادرش را نجات دهد و هم از قدرت خودش محافظت کند.

موضوع کتاب مایکل وی قیام الجن چیست؟

مایکل، تیلور، اوستین و سایر اعضای الکتروکلن از پاسادنا فرار کرده و برای برنامه‌ریزی حرکت بعدی خود به آیداهو بازگشتند. آن‌ها باید نقشه می‌کشیدند تا مادر مایکل را از دست هتچ و الجن نجات دهند. ولی اول باید می‌فهمیدند که او کجاست. الجن سازمانی جهانی بود و این یعنی مادر مایکل می‌توانست هر جایی از دنیا باشد.

صدایی مرموز مایکل و دیگر دوستانش را به جنگل‌های پرو می‌کشاند تا مادر مایکل را پیدا کنند، آن‌ها وقتی آنجا رسیدند، متوجه شدند که دکتر هاچ و الگن بسیار قدرتمندتر از آن هستند که کسی تصور کند، آن‌ها بر تمام کشورها مسلط شده‌اند. اکنون تنها گروه مایکل و صدای ناشناس است که می‌تواند مانع طرح الگن برای سلطه بر جهان باشد. اما آیا این صدای ناشناخته که مایکل از آن پیروی می‌کند واقعاً متحد آن‌هاست یا فقط یک دام دیگر از الگن است؟ آنچه در آیداهو منتظر آن‌هاست همه چیز را تغییر خواهد داد. با داستان مهیج قیام الجن (Rise of the Elgen) همراه باشید تا ببینید چه اتفاقات و خطراتی در انتظار الکتروکلن‌هاست.

درباره‌ی مجموعه مایکل وی:

مایکل شخصیت اصلی این مجموعه، یکی از 17 نوجوان خاص جهان است که قدرت‌هایی خارق‌العاده دارند. بقیه تصور می‌کنند که مایکل پسری معمولی است که تنها سندروم تورت دارد. این سندروم نوعی بیماری نادر مغزی محسوب می‌شود که فردی که به آن مبتلاست بی‌اختیار کارهایی غیرقابل کنترل انجام می‌دهد، اما این تمام ماجرا نیست. مایکل یک قدرت خاص دارد؛ او یک پسر الکتریکی است که می‌تواند به دیگران شوک الکتریسیته وارد کند. هر کدام از قهرمان‌های دیگر داستان نیز، یک قدرت ویژه دارند که آن‌ها را از بقیه متمایز می‌کند. یکی از آن‌ها می‌تواند ذهن افراد را بخواند، دیگری نور و گرما تولید می‌کند و …

این نوجوانان استثنایی قهرمانان مجموعه پرفروش مایکل وی (Michael Vey) هستند که سازمانی در پی به دام انداختن آن‌ها و سواستفاده از قدرتشان در جهت کارهای شرورانه است. بچه‌ها مسیری خطرناک و پرماجرا را آغاز می‌کنند تا با این سازمان مرموز مبارزه کنند؛ آن‌‌ها در این راه با اتفاقات غیرمنتظره‌ای روبه‌رو شده و ماجراهای هیجان انگیز و پرخطری را تجربه می‌کنند که حدس آن را هم نمی‌توانید بزنید. داستان‌های این مجموعه که پیام امید و عشق دارند، یک ماجراجویی‌ ناب هستند که طرفداران فراوان و پروپاقرصی در کل دنیا دارند. هیجان و جذابیت این کتاب‌ها در حدی است که به سختی بتوان از خواندن آن‌ها دست کشید.

نکوداشت‌های کتاب مایکل وی قیام الجن:

– مایکل وی فوق‌العاده‌ست. آن قدر خوب که نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم و به نظرم در حد هری پاتر جذاب و خوندنی است. (گلن بک از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز)

– مایکل وی یکی از اصلی‌ترین داستان‌های هیجان انگیزی‌ست که من طی سال‌ها با آن روبرو شده‌ام. به ندرت اتفاق می‌افتد که یک کتاب نوجوان بتواند برای بزرگسالان و والدین نیز به همان اندازه جذاب باشد، اما اوانز آن را به تصویر کشیده است. (وینس فلین، از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز)

– مایکل وی از آن دسته کتاب‌هایی است که بهتر است برای خواندن آن وقت بگذارید زیرا وقتی شروع کنید، دیگر متوقف کردن آن غیر ممکن است. (Newton Book News)

کتاب مایکل وی قیام الجن مناسب چه کسانی است؟

این داستان جذاب به نوجونان علاقه‌مند به داستان‌های مهیج و فانتزی پیشنهاد می‌شود.

ریچارد پل اوانز (Richard Paul Evans) را بیشتر بشناسیم:

وی متولد 1962 و نویسنده‌ای آمریکایی‌ست که زمانی که کتاب جعبه کریسمس را نوشت، هرگز تصور نمی‌کرد به نویسنده‌ای شناخته شده در سطح بین المللی تبدیل شود. داستان آرام او درباره عشق والدین و معنای واقعی کریسمس، تاریخ‌ساز شد. از آن زمان تاکنون، بیش از هشت میلیون نسخه از جعبه کریسمس چاپ شده است. اوانز از آن زمان یازده کتاب پرفروش متوالی در نیویورک تایمز نوشته است. او یکی از معدود نویسندگان تاریخ است که به لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های داستانی و غیر داستانی رسیده است. اوانز چندین جایزه برای کتاب‌های خود از جمله جایزه کتاب مادران آمریکایی، دو جایزه جهانی داستان سرایی و جایزه بهترین رمان سال زنان رومانتیک تایمز را در سال 2005 برنده شده است. کتاب‌های او به بیش از 22 زبان ترجمه شده و در کشورهای مختلف پرفروش بوده‌اند.

در بخشی از کتاب مایکل وی قیام الجن می‌خوانیم:

چند لحظه بعد ماشین‌ها رسیدند پشت ساختمان. زئوس و چهار دختر از پنجره بیرون رفتند، ایان و اوستین پشت‌سرشان بودند. بعد از اینکه همه رفتند، به اطراف خانه‌ام نگاه کردم. هیجان بازگشتمان باعث شده بود به خودم اجازه ندهم احساس برگشتن به خانه در وجودم نقش ببندد. در چند هفته‌ی گذشته، صادقانه از خودم پرسیده بودم هرگز دوباره خانه‌ام را می‌بینم یا نه. ولی حالا که برگشته بودم، اینجا دیگر حس خانه را نداشت. نه بدون وجود مادرم.

عکس قاب‌شده‌ای از خودم و مادرم روی ترن هوایی کوه آبشار در دیزنی‌لند را از روی قفسه‌ی کنار کانتر آشپرخانه برداشتم. خیس شده بودیم و مادرم برایم تی‌شرت جدیدی خریده بود. هنوز هم آن تی‌شرت را داشتم، بااینکه دیگر اندازه‌ام نمی‌شد. مادرم چیزهای زیادی را فدا کرده بود تا ما بتوانیم به آن سفر برویم. سفر کمتر از یک سال بعد از مرگ پدرم بود و فکر کنم مادرم سعی می‌کرد حالم را بهتر کند. او همیشه نگران من بود. شکی نداشتم که حتی همین الان هم او بیشتر نگرانم بود.

آیا زندگی ما بار دیگر به وضعیت عادی برمی‌گشت؟ به همان وضعیت قبل از اینکه من هتچ و نورانی‌ها و اِلجِن را بشناسم؟ بعد از ماجراهایی که پشت‌سر گذاشتیم، تصور اینکه دوباره پشت میز بنشینم و درحالی‌که مادرم وافل درست می‌کند، درباره‌ی چیزهای عادی مانند مدرسه و فیلم (چیزهایی که بقیه‌ی مردم درباره‌اش حرف می‌زنند) صحبت کنیم، مشکل بود.