توضیحات
کتاب مدرسه جاسوسی 9 (ماموریت دریایی) اثر استوارت گیبز نشر پرتقال:
کتاب مدرسه جاسوسی 9 ماموریت دریایی، نُهمین مجلد از مجموعهی پرفروشِ «مدرسهی جاسوسی»، بنجامین ریپلیِ نوجوان در دریاهای آزاد با دشمن قسمخوردهی خود، یعنی موری هیل روبهرو میشود. فرجام این تقابل چه خواهد بود؟ استوارت گیبز، نویسندهی این رمان، به شما پاسخ میگوید. بد نیست اشاره کنیم که این مجموعه در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار دارد، جزو فهرست بهترین کتابهای سال کودک سی.بی.سی بوده و افتخارات متعددی را برای نویسندهاش به ارمغان آورده است.
دربارهی کتاب مدرسه جاسوسی 9 ماموریت دریایی
بنجامین ریپلی را میشناسید؟ همان پسر دوازدهسالهای که در آکادمی جاسوسی آژانس اطلاعات مرکزی پذیرفته شده بود. اگر تاکنون مجلدی را از مجموعهی مدرسهی جاسوسی نوشتهی استوارت گیبز (Stuart Gibbs) خوانده باشید، پس حتماً با بن آشنا هستید؛ اگر نه، ما او را به شما معرفی میکنیم.
شانزدهم ژانویه، ساعت سهونیم بعدازظهر، الکساندر هیل که برای سازمان سیا کار میکرد، در اتاق نشیمن خانهی بن ظاهر شد. تا قبل از حضور او، زندگی بن روند یکنواختی داشت. هر روز به مدرسهی راهنمایی میرفت، خجالت میکشید با همکلاسیهای دخترش سر صحبت را باز کند، سر کلاس ریاضی چرت میزد و با آزارهای قلدرهای مدرسه -درک و جرک- کنار میآمد. همهچیز به همین منوال ادامه داشت تا اینکه آقای هیل خودش را به خانهی بن دعوت کرد و روی مبل اتاق نشیمن او نشست و خبری را به بن داد: او در یک سازمان جاسوسی پذیرفته شده بود!
اکنون که بن را شناختهاید، به سراغ کتاب مدرسه جاسوسی 9 ماموریت دریایی (Spy School at Sea) میرویم. حالا دیگر شانزده ماهی میشود که بنجامین ریپلیِ دوازدهساله در آکادمی جاسوسی سیا حضور دارد. اگر مجلد هشتم مجموعهی مدرسهی جاسوسی، یعنی کتاب «غافلگیری بزرگ» را خوانده باشید، خوب میدانید که بنجامین به لطف مدارکی که از پروندهی قبلی به دست آورد، توانست ردّ موری هیل را بیابد. در واقع، او توانست به کمک سرنخی که در مأموریت آخرش کشف کرده بود، آخرین جایی را که موری هیل رفته بود، پیدا کند. حالا آقای مدیر بن را به دفترش دعوت کرده و میخواهد در رابطه با این موضوع با بن صحبت کند!
اما موری کیست که پیدا کردن رد او تا این اندازه اهمیت دارد؟ زمانی که بن تازه به مدرسهی جاسوسی آمده بود، موری همکلاسی او بود، اما بن فهمید که موری خبرچین یک سازمان مخفی به نام اسپایدر است. در شانزده ماه بعد، موری هم به سیا و هم به اسپایدر نارو زده و هرچه در توانش بود به کار گرفته بود تا بتواند زنده بماند و پولوپلهای به هم بزند. آخرین باری که بن و موری همدیگر را دیدند، زمانی بود که موری معاملهی مشکوکی را برای سازمانی به نام کرواتوان انجام میداد. خلاصه اینکه تقریباً میشود گفت موری دشمن قسمخوردهی بن است و آن دو واقعاً از یکدیگر بدشان میآید.
حالا به لطف سرنخهای قبلی، آقای مدیر، بن و دوستانش فهمیدهاند که موری در نیکاراگوئه ساکن است و قصد دارد صبح زود در بندر کورینتو سوار کشتی شود. کشتیای که از مجموعه کشتیهای تفریحی غولپیکریست که یک شرکت بزرگ چینی در پکن آن را ساخته. ترددگاه آخر این کشتی ده روز پیش در هاوایی بوده و اکنون قرار است پیش از گذشتن از کانال پاناما، چند جایی در آمریکای مرکزی توقف کند. برای همین هم هست که سیا قصد دارد بنجامین و دوستان جاسوسش را به نیکاراگوئه بفرستد. در واقع این یک مأموریت مشترک بین امآی 6 و سیا به شمار میرود.
مأموریت بنجامین و دوستانش این است که خودشان را یک خانواده جا بزنند. الکساندر و کاترین قرار است نقش پدر و مادر داشته باشند و اریکا، مایک و بن تظاهر کنند که بچههاشان هستند. با این حال، همانطور که خودتان هم میتوانید حدس بزنید، در کتاب مدرسه جاسوسی 9 ماموریت دریایی نیز همچون مجلدهای قبلی چیزی مطابق برنامه پیش نمیرود و آنها خیلی زودتر از چیزی که فکرش را کنند، به دردسر میافتند!
ماجرا از آنجایی آغاز میگردد که بن به امید دیدن موری هیل مسافرها را با دقت زیر نظر گرفته است. فهرست مسافران طبقهی ممتاز را پیدا کرده و مشغول سوار شدن به کشتی است که ناگهان اتفاق مهمی میافتد. موری هیل میان جمعیتی که از قایق موتوری خارج میشوند تا سوار کشتی شوند نیست، اما بنجامین شخص دیگری را دیده است که میشناسدش. آنقدر از حضور این شخص متعجب شده که کم مانده در دریا بیفتد. دیدن شخص مورد نظر کار سختی نیست؛ چراکه دستکم یک سر و گردن از سایر مسافرها بلندتر است: دِین برامیج، گردنکلفت هیکلی اسپایدر و سازمانهای دیگر که بارها و بارها تلاش کرده بوده بن را بکشد. بنجامین فکر میکرد او مرده، اما ظاهراً زندهست و قرار است همراه با یکدیگر در یک کشتی تفریحی برای مدتها با یکدیگر همسفر شوند…
به نظرتان این بار نیز بن میتواند حیلههای موری هیل را خنثی کند و از دست دِین برامیج جان سالم به در ببرد؟ راستش ما هم پاسخ این سؤال را نمیدانیم؛ برای همین است که پیشنهاد میکنیم با ما به مطالعهی کتاب مدرسه جاسوسی 9: ماموریت دریایی بنشینید تا از ماجرایی که برای بن در این مجلد رقم میخورد، سر درآورید. این شما و این یک داستان مهیج جاسوسی دیگر، از استوارت گیبزِ محبوب!
بد نیست اشاره کنیم که کتاب مدرسه جاسوسی 9: ماموریت دریایی را استوارت گیبز به سال 2021 منتشر کرده است. این کتاب توسط مریم رفیعی به زبان فارسی ترجمه شده و انتشارات پرتقال آن را در دسترس علاقهمندان به رمانهای معمایی قرار داده است.
دربارهی مجموعه مدرسه جاسوسی
مجموعهی مدرسهی جاسوسی با نام اصلیِ Spy School، عنوان یک مجموعه کتاب هیجانانگیز برای نوجوانان به قلم استوارت گیبز است. داستانهای این مجموعه حول محور ماجراهای قهرمان اصلی آن، یعنی بنجامین ریپلیِ دوازدهساله میگردند؛ پسری که به یک مدرسهی جاسوسی فوق سری ملحق شده است.
تصور کنید نوجوانی دوازدهساله هستید که از ناکجا و به دلیل سلسله اتفاقاتی پیشبینینشده سر از یک مدرسهی جادویی درآوردهاید. مدرسهای که اگر داخل آن شوید، دنیایی از ماجراجویی، خطر و هیجان پیش رویتان قرار میگیرد. این دقیقاً چیزی است که بنجامین در مدرسهی جاسوسی مشغول تجربهی آن است.
در مجلد اول این مجموعه که با نام گروگانگیری (Spy School) به انتشار رسیده، مشاهده میکنیم که بنجامین، طیِ یکسری اتفاقات، وارد مدرسهی جاسوسی شده و به عنوان مأمور مخفی عملیات فوقسری انتخاب میشود. اگرچه او هیچگونه تجربهی جاسوسی ندارد، اما حالا که در دنیایی مملوء از مأموریت، خطر و هیجان قرار دارد، دلش میخواهد کارش را به بهترین شکل ممکن انجام دهد.
– «اردوی مرگ» (Spy Camp)، جلد دوم این مجموعه، ماجرای تعطیلات تابستانی بنجامین را روایت میکند؛ تعطیلاتی که وقوع ماجرایی غیرمنتظره، به کلی آن را به هم میریزد.
– «جاسوس دوجانبه» (Evil Spy School)، یعنی کتاب سوم از مجموعهی مدرسهی جادویی، داستان اخراج شدن بن از مدرسه است! بله، درست شنیدهاید… در این جلد وارن، یکی از همتیمیهای بن، باعث اخراج او از مدرسه میشود.
– در کتاب «مدرسهی جاسوسی 4 تعطیلات مرگبار» (Spy Ski School) بن را در نقش مأموری مخفی به یک مدرسهی اسکی میفرستند تا از ماجرایی فوق سری سر درآورد!
– دو سال از حضور بن در مدرسهی جادویی میگذرد، تا اینکه داستانِ «سرویس اطلاعاتی» (Spy School Secret Service) رقم میخورد. در پنجمین مجلد با بن همراه شوید تا ببینید بن چگونه قرار است مهمترین مأموریت زندگیاش، یعنی نجات جان رئیسجمهور را انجام دهد.
– داستان جلد ششم، «عملیات شناسایی» (Spy School Goes South) چنین است: عملیاتِ شناساییِ گروه تبهکاریِ اسپایدر به بنجامین سپرده شده! آیا او میتواند از پس این کار فوق مهم برآید؟
– داستان هفتم، «سرقت از موزهی بریتانیا» (Spy School British Invasion) نامیده شده که روایتِ سفر بن و دوستانش برای دستگیری رئیس و اعضای سازمان اسپایدر به مکزیک است.
– در «مدرسهی جاسوسی 8 غافلگیری بزرگ» (Spy School Revolution) میخوانیم که بن تصمیم گرفته یک زندگی نسبتاً آرامی داشته باشد، اما انفنجار اتاق کنفرانس همهی خیالهایش را نقشبرآب میکند!
گفتنیست میتوانید همهی جلدهای نامبرده را از وبسایت یا اپلیکیشن کتابراه تهیه کنید.
در طول مجلدهای این مجموعه مشاهده میکنیم که بن و دوستانش با انواع ماجراها دستوپنجه نرم میکنند، خطرات بسیاری را از سر میگذرانند و خلاصه اینکه از پسِ مأموریتهای پرمخاطره و مأموران خیانتکار برمیآیند. حاضرید پا به دنیایی پر از هیجان و ماجراجویی بگذارید؟ پس با بنجامین همراه شوید.
لحنِ مجلدهای مجموعهی مدرسهی جادویی صمیمی، سرگرمکننده و روان است و به موضوعات بسیار مهمی، از جمله اعتماد، وفاداری، اهمیت انتخاب و دوستی میپردازد. این ویژگی، از جمله مواردی است که این سری کتابها را علاوه بر نوجوانها، برای بزرگترها نیز جذاب کرده. استوارت گیبز همچنین داستانهایش را با نثری طنز روایت میکند و این موضوع از دلایلی است که سری کتابهای مدرسهی جاسوسی این همه طرفدار دارند!…
گفتنی است طبق قوانین بینالمللی، انتشارات پرتقال حق انحصاری انتشار این مجموعه را به زبان فارسی در کل دنیا خریداری کرده است.
در بخشی از کتاب مدرسه جاسوسی 9 ماموریت دریایی میخوانیم
بالاخره موفق شدم لباسهای دزد دریاییام را بپوشم. لباس من و مایک مثل هم بود (هر دو پیراهن گلوگشاد، سربند، چشمبند و یک شمشیر قلابی با غلاف پلاستیکی داشتیم)، ولی حس میکردم او خیلی دغلکارتر از من به نظر میرسید. من یکجورهایی بیشتر شبیه بیخانمانها شده بودم تا دزدان دریایی. با بستن کمربندِ چندجیبم ظاهرم را تکمیل کردم. کاترین آن را به من هدیه داده بود: او و اریکا همیشه از این کمربندها میبستند و حسابی شیک به نظر میرسیدند. کمربند من به اندازهی آنها مجهز به لوازم جاسوسی نبود، ولی باز چندتایی وسیلهی بهدردبخور داشتم، مثل نشانم به عنوان مأمور پایینرتبهی سیا، چراغقوهی کوچک، اسپری گاز اشکآور و قرص خوشبوکنندهی دهان. (یکی از معدود چیزهایی که از الکساندر هیل یاد گرفته بودم این بود که خیلی خوب است دهانت همیشه خوشبو باشد و بوی نعنا بدهد؛ باعث میشود مردم از تو خوششان بیاید.) کمربند چندجیبم را زیر شال کمری پنهان کردم که بخشی از لباسم بود؛ باز هم از آن چیزهایی که هیچ دزد دریایی واقعیای هرگز نمیپوشید. بعد، درحالیکه لباس پوشیدن کاترین و اریکا در اتاق دیگر تمام میشد، روی تختم نشستم و دوباره به فهرست مسافرها نگاهی انداختم و سعی کردم بفهمم موری کجا میتواند باشد.
در طبقهی ممتاز کشتی، اسمی که مثل هری و اوفلیا باتس توجهم را جلب کند، ثبت نشده بود. دو نفر با اسمهای سِیمور هاینی و ولدون رامپروست را در ارزانترین بخش پیدا کردم، اما حدس زدم آنها آدمهایی واقعی بودند که متأسفانه اسمهای مزخرفی داشتند. مطمئن بودم موری هرگز در اتاقهایی مثل اتاق ما اقامت نخواهد کرد و احتمالاً حالا دیگر عقلش میرسید از اسم جعلیای استفاده کند که جلب توجه نکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.