در ادامه داستان‌های مهیج مدرسه جاسوسی قهرمان اصلی، بن ریپلی تصمیم می‌گیرد که دیگر زندگی آرامی داشته باشد اما انفنجار اتاق کنفرانس دوباره اوضاع را بهم می‌ریزد. استورات گیبز در کتاب مدرسه جاسوسی 8: غافلگیری بزرگ، هشتمین جلد از این مجموعه پرفروش نیویورک تایمز، ماجرای مرموز کارشکنی عده‌ای ناشناس را روایت می‌کند. حالا بن قصد کرده تا آن‌ها را شناسایی کند و این معمای پیچیده را حل نماید.

موضوع کتاب مدرسه جاسوسی 8 غافلگیری بزرگ چیست؟

در جلد هشتم مجموعه مدرسه جاسوسی یک غافلگیری بزرگ در راه است که فکرش را هم نمی‌کنید. بن که پس از پشت سر گذاشتن آن همه ماجراهای پر پیچ و تاب به این نقطه از داستان رسیده است انتظار چنین چیزی را ندارد. اتفاقی که شما را هم شگفت‌زده خواهد کرد.

هنوز هیچ‌کس نمی‌داند که جاسوس اصل کاری چه کسی‌ست! در کتاب مدرسه جاسوسی 8: غافل‌گیری بزرگ (Spy School Revolution) وقتی یک نفر اتاق کنفرانس بغلی را منفجر می‌کند بن در صدد پیدا کردن عامل این اتفاق می‌افتد. در این میان اریکا هیل با حضور پررنگش در داستان ذهن همه را به خود مشغول می‌کند. این ماموریت‌ها به افشا شدن هویت واقعی جاسوس دوطرفه کمک می‌کند.

تجربه‌های عجیب و سختی که بنجامین پشت سر می‌گذارد، این مجموعه را به داستان‌های پر از ماجراجویی و اتفاقات جذاب تبدیل کرده است و شما می‌بینید که چطور یک دانش‌آموز ساده یاد می‌گیرد تا یک جاسوس حرفه‌ای باشد. جذابیت داستان به شکلی است که با خواندن یک جلد از این مجموعه برای خواندن ادامه آن مشتاق خواهید شد.

درباره‌ی مجموعه مدرسه جاسوسی:

این مجموعه‌ی هشت جلدی متفاوت و جذاب که از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز به شمار می‌آید، نوجوانان بسیاری را در دنیا شیفته خود کرده است. شخصیت محوری این داستان‌ها پسری به نام بن است که با وارد شدنش به ماجراهای جاسوسی اتفاقات بامزه و مهیجی را رقم می‌زند. استوارت گیبز (Stuart Gibbs) در داستان‌های مدرسه جاسوسی (Spy School) به طرز ماهرانه‌ای بن را که تا حدودی دست و پا چلفتی هم هست در موقعیت‌های مختلف قرار می‌دهد و با ماجراجویی‌های مختلف و کشف رمز و رازهای هر داستان نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های معمایی و هیجان‌انگیز را به شدت جذب خود می‌کند به قدری که به سختی می‌توانند از خواندن آن دست بکشند.

کتاب مدرسه جاسوسی 8 غافلگیری بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

نوجوانانی که به داستان‌های پرهیجان و معمایی علاقه دارند از این کتاب لذت خواهند برد.

استورات گیبز را بیشتر بشناسیم:

نویسنده آمریکایی که به طور تخصصی بر کتاب کودکان متمرکز است. استورات گیبز (Stuart Gibbs) سال 1969 در آمریکا متولد شد و در حال حاضر نیز در لس‌آنجلس سکونت دارد. همسر گیبز هنگام نگارش ششمین کتاب مجموعه «مدرسه جاسوسی»، درگذشت. وی در یادداشتی در پایان کتاب اظهار داشت که بسیاری از نویسندگان و دیگر آشنایان به او و فرزندانش کمک کرده‌اند تا اوقات‌سخت پس از مرگ همسرش را پشت سر بگذارند. کتاب‌های گیبس را با عناوینی همچون “شادی‌آور”، “سریع” و “سرگرم کننده” توصیف کرده‌اند.

در بخشی از کتاب مدرسه جاسوسی 8 غافلگیری بزرگ می‌خوانیم:

چیزی که اوضاع را پیچیده‌تر می‌کرد این بود که اریکا الان اینجا نبود تا کارش را توضیح بدهد. بعد از حمله‌اش ناپدید شده بود. سیا محوطه‌ را بدون هیچ موفقیتی زیرورو کرد و به‌جز نارنجک‌انداز مورد استفاده که اثرانگشت‌های رویش پاک شده بودند، مدرک دیگری از او پیدا نشد. اریکا برنگشته بود آکادمی، البته این قابل‌درک بود؛ مأموران سیا محوطه را محاصره کرده بودند و دستور داشتند به ‌محض دیدنش او را دستگیر کنند.

ناگفته پیداست که زویی یکی از دوستان حاضر در اتاقم بود. از توصیفی که چیپ از اریکا کرد خوشش نیامد، ولی سعی کرد این را پنهان کند، چون اصلاً دوست نداشت چیپ فکر کند او حسودی‌اش شده است.

چیپ به واکنش او پوزخند زد؛ مطمئناً یکی از دلایلش برای اینکه به اریکا بگوید رفیق جون‌جونی من، این بود که لج زویی را دربیاورد. چیپ خوشش می‌آمد دردسر درست کند، هم بین دوستان و هم دشمنان. او باهوش‌ترین دانش‌آموز مدرسه‌ی جاسوسی نبود، ولی یکی از خشن‌ترین‌ها بود و حرفه‌ی جاسوسی هم همیشه به قلدر‌هایی نیاز داشت که دستورات را بی‌چون‌وچرا اجرا می‌کنند. حس خوبی داشت که او طرف من بود. وقتی اسپایدر پدر و مادرم را تهدید کرد، چیپ یکی از کسانی بود که جان آن‌ها را نجات داد.